محسن 1441

شب نوشته های یک طلبه دهه شصتی
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

از باب وظیفه، در مراسم شروع به کار این کنگره عظیم، لازم می‌دانم ضمن بیان برخی دغدغه‌ها، گزارشی هر چند مختصر از روند برگزاری چهارمین کنگره بین‌المللی علوم انسانی اسلامی حضورتان ارائه کنم. 

در شرایطی آغازگر این کنگره مهم هستیم که بحران ناشی از افول و غروب تفکر و خردورزی، روز به روز شرایط سخت‌تری را به جهان تحمیل می‌کند. شاید امروز کم‌تر کسی منکر این واقعیت باشد که سلطه مستبدانه مدرنیسم بر بخش مهمی از حیات جمعی بشر، جان و روح تفکر آزاد و انتقادی را گرفته، و با تبدیل علم به یک خط راست و ممتد و همچنین یکدست‌سازی نهادهای علمی، علم انسانی و اجتماعی را به سود عمل زدگی، به مجموعه‌ای از کلیشه‌ها تبدیل ساخته است که برآیند آن، نگاهی یکنواخت به مسائل، و راه حل های آن از سوی دانشمندان علوم انسانی می‌باشد.

شاید بیان این حقیقت برای همه کس آسان نباشد که علوم انسانی مدت‌هاست به نام فلسفه‌گریزی با عمق بینی و درک گوهری مقولات و پدیده‌ها وداع کرده و با انتقال و حاکم ساختن روش‌های رایج سایر علوم بر علوم انسانی، علوم انسانی را به یک موجود تک چشم بدل ساخته که قادر به مشاهده و تفسیر بخش مهمی از واقعیت‌های عالم نیست.

اگر در گذشته، شعار اصلی علم، گشودن مستمر پنجره‌های جدید به روی دنیا بود، امروز به اذعان بسیاری از اندیشمندان غربی، علم مدرن، خود پای عالمان را به زنجیر کشیده و توان برداشتن قدم‌های بلند و گشودن پنجره‌های نو به سوی عالم را از آنها گرفته است، به طوری که هم اکنون اصل پویایی و تکامل علم با چالش رو برو شده و علم از یک جریان خروشان به یک مرداب بزرگ تنزل پیدا کرده است که قانون‌های یکنواخت و تکراری آن برای فهم و حل مسائل، دانشمندان این علوم را هم با یأس روبرو ساخته است.

قانون‌های علمی جدید گرچه در ظاهر امر خود را ابطال‌پذیر یا نقد پذیر معرفی می‌کنند لکن در عمل چنان از خود در برابر نقدها و به تبع آن، تحول، سرسختی نشان می‌دهند که بیش از اینکه در قامت یک قانون علمی در حال تطور و تکامل جلوه‌گر شوند، در قامت تابوهایی جلوه‌گر می‌شوند که علوم انسانی باید مستمراً به سمت آن‌ها تعظیم کند.

آنچه مسلم است، علوم انسانی اسلامی ذاتاً به سمت تفکر و خردورزی آزاد گرایش دارد. توجه به روند شکوفایی تمدن اسلامی در دو قرن 4 و 5 هجری قمری، این واقعیت را روشن می‌کند که نه تنها سیاست یکدست‌سازی علم و نهادهای علمی و تبدیل دانش به کلیشه رواج نیافت بلکه بر عکس، آنچه موجب شد تا در این مقطع طلایی، باب‌های تازه‌ای به روی علوم انسانی و اجتماعی باز شود، تابوشکنی و مهیاسازی بسترهای مساعد برای ظهور تفکرات متنوع و متکثری بود که تنها راه ماندگاری آن‌ها مقاومت در برابر نقدهای عقلانی آن روزگار تلقی می‌شد.